کد مطلب:311993 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:258

در دامان پدر
میان دانشمندان و مورّخان، درسال ولادت فاطمه (علیها السلام)اختلاف بسیار است، لیكن آنچه به طور قطع می توان گفت این است كه به عقیده دانشمندان شیعه، فاطمه (علیها السلام) پس از رسیدن محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به درجه پیغمبری به دنیا آمد. در حالی كه سنّیان بجز «یعقوبی» می گویند: ولادت زهرا (علیها السلام) پیش از بعثت پیغمبر بوده است.



دسته بزرگی از سنّیان و شاید اكثریّت قریب به اتفاق آنها معتقدند، فاطمه (علیها السلام) پنج سال قبل از بعثت به دنیا آمده است; همان سالی كه قریش خانه كعبه را می ساختند. محمّد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)در آنوقت سی و پنج ساله بود.(1) در آن سال (پنج سال قبل از بعثت) سیل بزرگی در داخل مكّه جاری شد.



به طوری كه دیوارهای خانه كعبه شكاف برداشت. قریش در صدد برآمدند هم دیوارها را بسازند و هم بالای خانه را



سقف بزنند كه اشیای گرانبها از دستبرد دزدان محفوظ بماند. ولی خراب نمودن كعبه برای آنها مشكل بزرگی بود. اهل مكّه از زمان جاهلیت پندارهایی داشتند; می گفتند اگر كسی سنگی از خانه بردارد حتماً آسیبی خواهد دید. از این رو، هیچ كس جرأت نمی كرد به برچیدن دیوار اقدام نماید. ولی ولید بن مغیره به خود نیرو داد و در این كار پیشقدم شد و قسمتی را خراب كرد. مردم هم گفتند ما تا فردا صبر می كنیم، اگر به ولید آسیبی رسید از خراب كردن خانه چشم می پوشیم، و الاّ بقیه ركن ها را نیز خراب نموده، از نو می سازیم و چون بامداد دیگر ولید را سالم دیدند جرأتشان زیاد شد و بقیّه ركن ها را نیز تا پی شكافتند و به سنگ سبز سختی رسیدند. آن را مبدأ ساخمان قرار دادند و دیوار را روی همان سنگ بالا آوردند. همین كه ساختمان به محل نصب حجرالأسود رسید، میان سران قبایل، نزاع درگرفت. هر قبیله ای می خواست افتخار نصب حجرالأسود نصیب وی شود. بنی عدی و بنی عبدالدار تصمیم گرفتند كه نگذارند كسی از قبیله دیگر سنگ را نصب كند و برای استوار ساختن این تصمیم ظرفی از خون پركردند و دست در آن زدند و برای همین كار به



«خون آشامان» معروف گشتند.



این اختلاف سبب شد كه چهار روز ساختمان به تأخیر بیفتد.



بالأخره پس از مشورت با یكدیگر، روزی كه همه در مسجد نشسته بودند، «ابو امیّة بن مغیره» كه از همه مسن تر بود، گفت: نخستین كسی را كه از درِ مسجد داخل می شود، به داوری انتخاب كنید، قریش پذیرفتند و نخستین كسی كه وارد شد كسی نبود جز محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم). قریش تا او را دیدند، گفتند: او امین است، ما حكم او را می پذیریم. پس چگونگی را به محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) اطلاع دادند، محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) دستور داد جامه یا پارچه ای را پهن كرده، حجرالأسود را در میان آن نهادند و فرمود رییس هر قبیله گوشه ای از این پارچه را بگیرد و بلند كند و چون چنین كردند خودش حجرالأسود را گرفت و در محل فعلی نصب نمود و با این تدبیر معجز آسا، از خونریزی بزرگی جلوگیری كرد و به نزاع رؤسای قبایل پایان داد.(1)



این حادثه پنج سال پیش از بعثت رخ داد و در آن زمان، بنا به گفته ابن اثیر در الكامل و مسعودی در

1 ـ طبري و ابن جوزي، نقل از كتاب فاطمه بنت محمّد، ص63



1 ـ كامل ابن اثير، ج2، ص17